به گزارش بازاروما، آمارهای اقتصادی وقوع طوفانی سهمگین در اقتصاد ایران را هشدار میدهند. از سال 97 به بعد شیب نزولی اقتصاد ایران بسیار سهمگینتر شده است. انگار در صورت ادامه وضع موجود خروج از چرخه تورمی شکل گرفته در اقتصاد ایران عملا امکانپذیر نیست و ما محکومیم به تکرار این چرخه. حسین راغفر، اقتصاددان عقیده دارد که اقتصاد ایران به دقایق پایانی عمر خود رسیده و اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند احتمال فروپاشی اقتصادی وجود دارد. در این گفتگو به چرخه تورمی ایران و عاملان اصلی این تورم پرداختیم.
روایت آمارهای رسمی اعلامی
- میانگین تورم ایران بعد از سال 97 به 40 درصد رسیده است.
- دولت در سال 1401 حدود 700 هزار میلیارد تومان کسری بودجه داشت.
- نرخ تشکیل سرمایه در اقتصاد ایران صفر است.
- قیمت ارز در دوران ریاست جهوری ابراهیم رئیسی 95 درصد رشد کرده است.
- قیمت سکه در دوران ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی 150 درصد رشد کرده است.
- دو سال گذشته 70 درصد افزایش نقدینگی و 80 درصد چاپ پول داشتیم.
مادر تمام مشکلات
تقریبا هیچ سالی بعد از انقلاب وجود ندارد که دولت کسری بودجه نداشته باشد. بسیاری از کارشناسان عقیده دارند که کسری بودجه عامل اصلی چرخه تورمی ایران است. به همین دلیل هم اولین سئوال بازاروما از حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا در رابطه با کسری بودجه و نقش آن در ایجاد چرخه تورمی است.
راغفر: متاسفانه کسری بودجه یکی از مسائل اصلی و مزمن در اقتصاد ایران است. دلیل اصلی این کسری بودجه بیانضباطی مالی است و این کسری بودجه مزمن چرخهای تورمی در اقتصاد کشور ایجاد کرده است که در اقتصاد از آن به عنوان مارپیچ تورمی یاد میشود. بودجه از دو بخش منابع و مصارف تشکیل میشود. مصارف بودجه حتمی و قطعی است اما منابع پیشبرآورد میشود و عموما پیشبینیهای دولت برای تامین منابع در بودجهها محقق نمیشود. منابع بودجه را درآمدهایی مانند مالیات، فروش نفت و فروش اموال دولتی تشکیل میدهد اما تقریبا هیچ سالی مقدار درآمدی که از این محلها پیشبینی شده محقق نمیشود. به همین دلیل است که دولت هرسال کسری بودجه بیشتری را تصویب میکند و برای جبران این کسری بودجه مجبور میشود دست به خلق تورم بزند.
دولت چگونه برای جبران کسری بودجه منجر به افزایش تورم میشود؟
همانطور که گفتم مخارج دولت همواره بیشتر از درآمدها است. در شرایط تحریمی درآمدهای نفتی آنطور که دولت پیشبینی میکنند محقق نمیشود و طبق بررسیها درآمدهای مالیاتی دولت هم کفاف خرجهایش را نمیدهد. به همین دلیل به فاصله چند ماه پس از تصویب لایحه بودجه دولت دست به افزایش قیمت ارز میزند. یعنی دولت به دلیل کسری شدید بودجه مجبور است که برای ذخایر ارزی خود قیمتگذاری بالاتری داشته باشد تا بتواند ریال هزینههای خود را تامین کند.
با این تفاسیر منظور شما این است که اصلیترین دلیل افزایش نرخ ارز در ایران خود دولت است؟ منظور شما افزایش نرخ ارز در بازار آزاد است؟
بله دقیقا، در طول 34 سال پس از جنگ ایران و عراق، دولت هرسال راحتترین روش تامین کسری بودجه ناشی از بیانضباطی مالی خود را انتخاب کرده است. این روش چیزی نیست جز افزایش ارزش ذخایر ارزی دولت. از طرفی ما بازار آزاد نداریم. بازار آزاد ارز در ایران یک کلاهبرداری برای تحمیق مردم است. با توهم بازار آزاد ارز میخواهند کسانی را متهم کنند که اصلا وجود خارجی ندارند. بازار آزادی در ایران وجود ندارد و این خود دولت است که قیمت ارز را افزایش میدهد. به عبارت ساده دولت فکر میکند که چگونه با مقدار منابع ارزی که در اختیار دارد ریال هزینههای خود را تامین کند. مسئله این است که ارز را خود بانک مرکزی هر روز صبح به صرافیها میدهد و برای آنها قیمت تعیین میکند. بنابراین به نظر من بازار آزاد در ایران یک کلاهبرداری برای فریب افکار عمومی است.
این افزایش شدید قیمت ارز چه تبعاتی برای جامعه و اقتصاد ایران دارد؟ ذینفعان اصلی این سیاست چه کسانی هستند؟
افزایش قیمت ارز پیامدهای بسیار گسترده و ناگواری برای اقتصاد کشور از جمله بر معیشت و اعتماد مردم داشته است. علاوه براین، آب رفتن ارزش ریال در اقتصاد ایران باعث شده تا منابع برای تولید بسیار کاهش پیدا کند. امروز اگر یک نفر بخواهد در بخش تولید سرمایهگذاری کند با مشکل منابع روبهرو است. امروز اگر یخچال یک خانه خراب شود هزینه خرید یک یخچال جدید بسیار سرسامآور است. مسائله اصلی سیاستهای خود دولتها در محروم کردن مردم، رشد نابرابری و دامن زدن به فقر است. سیاستهای دولت در رشد نابرابری برندههایی دارد. این برندگان کسانی هستند که در قدرت جایگاه دارند و از افزایش قیمت منتفع میشوند. به دنبال افزایش قیمت ارز، قیمت همه کالاها افزایش پیدا میکند. افزایش قیمت ارز سبد مصرفی خانوار را کوچک میکند. ساختار اقتصادی که تولید مبنای خلق ثروت در آن نیست، سبب میشود که دولتها دست در جیب مردم میکنند. افزایش قیمت ارز یعنی کاهش قدرت خرید مردم. این کار دولت به نوعی مالیات تورمی است. یعنی مردم هر روز هزینههای ناکارآمدی سیاستهای بخش عمومی و حکومتی را پرداخت میکنند. در مقابلش هم یک دولت فربه و غیر پاسخگو ایجاد شده که نهادهای زیادی از جمله نهادهای نظامی، بنیادها و نهادهای فرهنگی از آن ارتزاق میکنند. این نهادها اقتصاد کشور را در اقتدار خود درآوردند. بخش خصوصی هم فضا را خالی کرده و منابع خود را از اقتصاد خارج و به کشورهای همسایه برده است. یا اینکه بخش خصوصی هم به اقتصاد سوداگری تن داده و با سوداگری منافع مالی خود را تامین میکند.
بیخِ گوش فروپاشی اقتصادی
من در سال 1401 از دکتر مسعود نیلی پرسیدم که احتمال فروپاشی اقتصادی ایران چقدر است؟ جواب ایشان این بود که فروپاشی اقتصادی واژهای ژورنالیستی است. اقتصاد مانند کشی است که هرچقدر آن را بکشید باز هم پاره نمیشود. اقتصاد ونزوئلا هم تورم چند صد درصدی دارد اما هنوز فرونپاشیده است. به نظر شما فروپاشی اقتصادی ایران چقدر محتمل است؟
فروپاشی اقتصادی یعنی اقتصادی که کار نمیکند. معنای دیگر فروپاشی اقتصادی یعنی اقتصادی که آینده ندارد. یعنی اقتصادی که به زودی فرومیپاشد. من هم عقیده دارم که این اقتصاد به ظاهر کار میکند ولی سئوال اصلی این است که به چه هزینهای کار میکند؟ چه گروههایی هزینههای سیاستهای ناکارآمد را تحمل میکنند؟ امروز ما شاهد بیسابقهترین خروج سرمایههای انسانی و مالی در کشور هستیم. اگر این اتفاقات نشانه فروپاشی اقتصادی نیست، پس نشانه چیست؟
مردم نسبت به آینده اقتصاد ایران ناامید هستند. سیل مهاجرت از کشور در تاریخ ایران بیسابقه بوده است. این اقتصاد مبتنی بر دلالی و سفتهبازی حکایت از فروپاشی اقتصادی است. اقتصادی که فرومیپاشد لاجرم فروپاشی سیاسی هم اتفاق میافتد. قطعا تداوم وضعیت 15 سال گذشته در اقتصاد ایران به فروپاشی کشور پیش میرود. اقتصاد فروپاشیده مجبور میشود که تمام منابع خود را مصرف کند و دست به جیب مردم هم ببرد. این اقتصاد مردم را مجبور میکند تا دست به تصمیماتی بزنند که در بلندمدت به ضرر خودشان است. در این اقتصاد هیچکس برنده نیست جز گروه کوچکی که قدرت و ثروت را در دست دارند. این گروه کوچک هم در زمان فروپاشی اقتصادی اولین گروهی هستند که از کشور خارج خواهند شد. حالا اگر واژه فروپاشی ژورنالیستی است اما میتوان با این واژه وضعیت نابهنجار اقتصادی کشور را بیان کرد. مارپیچ تورمی را خود دولت ساخته و بزرگترین قربانی این مارپیچ خود دولت است. من خودم بارها و بارها این موضوع را به حاکمیت متذکر شدم. وقتی مارپیچ تورمی ایجاد میشود هر سال متناسب با افزایش تورم باید قیمت کالاهای استراتژیک بالا برود و افزایش قیمتها دوباره افزایش تورم میآفریند. این یک چرخه ادامهدار است و تا زمانی که این چرخه شکسته نشود نمیتوان به کاهش تورم امید داشت.
سرگیجه ناشی از بوی بنزین
براساس پژوهش وزارت نیرو هر یک درصد افزایش قیمت بنزین، تورم را 1.1 درصد افزایش میدهد. با این تفاسیر افزایش 100 درصدی قیمت بنزین تورمی معادل 110 درصد خلق میکند. افزایش قیمت بنزین در آبان 98 به دوبرابر شدن تورم در سال 99 انجامید. این روزها پمپ بنزینها شلوغ است مسئله افزایش قیمت بنزین مطرح میشود. به نظر شما این افزایش قیمت چقدر محتمل است و چه تاثیری روی اقتصاد دارد؟
چرخه افزایش قیمتها ناگریز است. دولتها در 34 سال پس از جنگ ایران و عراق با افزایش قیمتها توانستند که کسری بودجه خود را محدود کنند. وقتی که دولت قیمت ارز را افزایش میدهد، سال بعد کسری بودجه بزرگتر میشود. دولت در ایران بزرگترین متقاضی است و به همین دلیل افزایش قیمت به کسری بیشتر بودجه دولت میانجامد. بعد از اینکه قیمت ارز افزایش پیدا میکند، دولت دست به افزایش قیمت در کالاهای استراتژیک مانند بنزین میزند. قطعا افزایش قیمت بنزین اتفاق خواهد افتاد اما من نمیدانم این افزایش قیمت چه میزان است. بحث دولت این بود که افزایش قیمت بنزین تدریجی باشد، اما افزایش تدریجی هم نمیتواند نارضایتی در اثر تورمی که این افزایش قیمت ایجاد میکند را کاهش نمیکند. این موضوع را در نظر داشته باشید که سال آینده در اثر تورم شدید دوباره قیمت بنزین به صرفه نخواهد بود. وقتی قیمت بنزین افزایش پیدا میکند یعنی هزینه زندگی مردم افزایش پیدا میکند. حمل و نقل گران میشود، هزینه تمام شده کالاهایی که به دست مردم میرسد افزایش پیدا میکند اما درآمدهای مردم هرسال از سمت حاکمیت سرکوب میشود. تورم امسال بالای 50 درصد بود اما افزایش درستمزد کارگران حدود 20 درصد بود. مردم چگونه باید این فاصله را جبران کنند؟ قطعا افزایش قیمت بنزین اتفاق خواهد افتاد اما من از میزان این افزایش اطلاعی ندارم. دولت قصد دارد که افزایش قیمت بنزین تدریجی باشد اما تدریجی بودن افزایش قیمت هم نمیتواند نارضایتی ناشی از تورم حاصل شده را کاهش دهد.
مصداق بارز فرمول فساد
یکی از راههای جدید دولت در سال 1402 برای جبران کسری بودجه لایحه مولدسازی است. درباره این لایحه نقدهای زیادی مطرح است و بسیاری از کارشناسان، فسادزا بودن این لایحه را مطرح میکنند. نظر شما در رابطه با لایحه مولدسازی چیست؟
برای نقد مولدسازی باید ابندا خصوصیسازی را بررسی کنیم. ماجرای خصوصیسازی در ایران چیزی جز رانت و فساد ایجاد نکرده است. اصلا معلوم نیست که درآمدهای خصوصیسازی کجا مصرف شده است. در ماجرای خصوصیسازی شرکتهای بسیار بزرگ کشور را به ثمن بخس به دوستان و رفقایشان واگذار کردند. اسمش خصوصیسازی بود اما به کام کسانی دیگری شیرین شد. کارخانهای که وسط شهر بود را به اسم خصوصیسازی فروختند. صاحب جدید کارخانه همه کارگرها را اخراج کرده و زمینهای کارخانه را فروخته است. خصوصیسازی چیزی به اقتصاد ایران اضافه نکرد. جالب اینجاست که همه از این وضعیت آگاه بودند اما هر دولتی که روی کار آمد دولت قبل را متهم کرد به اینکه خصوصیسازی را درست انجام نداده است. این اسمش خصوصیسازی نیست، اسمش غارت اموال مردم به نفع گروههای خاص است.
آنچه امروزه به اسم مولدسازی اموال عمومی در دست انجام است، مصداق کلاسیک و بارز فرمول فساد است. فساد معادلهای دارد که میگوید: فساد = صلاحدید+ انحصار- پاسخگویی
در لایحه مولدسازی تمام این فرمول اجرایی شده است. انحصار داراییها در دست گروهی خاص قرار گرفته است. نحوه استفاده از این داراییها هم در اختیار همین گروه است و این گروه هم به هیچکس پاسخگو نیست. محصول این اجتماع چیزی جز فساد نیست. این گروه حتی از پیگیری قضایی هم مصون است.
گفتگو در سطحی دیگر
سالیان سال رسانهها و کارشناسان در رابطه با سیاستهای غلط به مسئولین و دولتها هشدار دادند اما تقریبا هیچ وقت گوش شنوایی نبود. درخواست من از شما این است که اینبار به جای حاکمیت با مردم در رابطه با شرایط حال حاضر گفتگو کنید. آینده مردم ایران با توجه به شرایط فعلی چگونه است؟
با کمال تاسف همه شاخصهای موجود نشان میدهد که ما از بحران عبور میکنیم و به سمت فاجعه پیش میرویم. در این فرایند مشکلات زیادی برای مردم پیش میآید و مردم قربانیان اصلی این گذار هستند. به نظر من باید امیدوار بود به اینکه فروپاشی اقتصادی منجر به تخریب بیشتر جامعه ایرانی نشود. همه مردم باید از تجربه انقلاب 57 درس بگیرند، به این معنا که انقلاب مسیر درستی برای اصلاح نیست. انقلاب خشونت را ترویج میکند و باید ما از رشد خشونت جلوگیری کنیم. طبلهایی که در خارج از کشور برای ما کوبیده میشود، طبلهای خشونت و فروپاشی است. مسئله اینجاست که حاکمیت هم با سیاستهای غلط خود جامعه را به سمت خشونت سوق میدهد. من از آینده تحولات ایران از یک سو شدیدا نگرانم و از سوی دیگر امیدوارم که جامعه ما یک جامعه بلوغ یافته باشد و به طبلهایی که برای خشونت کوبیده میشوند پاسخ ندهد. خشونت به خشونت بیشتر منجر میشود. مردم ایران باید به سمت همبستگی و انسجام اجتماعی حرکت کنند.